بی تو...
دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ب.ظ
بی تو
نه بهار بهار است و
نه دهان زندگی به خنده ای گشوده
با لب هایی که ناز لبخندش
قهقهه ای ست به ریش اشک ها
ایستاده ام...
به تماشای دل پُر ابرهایی که
گوششان به العطش هیچ زمینی
بدهکار نیست
ایستاده ام
به نوازش سکسکه ی قلبهایی که
جنازه ی شعرهای مرا
رو به یک رختخواب خاکی
زیر قدمهای باد
هل میدهند...
قسم به نایی خسته
که بر پلک هایم لمیده
آسمان و زمین را آشتی خواهم داد
کافیست بغض محال تو
از مردمک بهاری ام
به قطره ای بودن
ببارد!
(شفیقه طهماسبی)
۹۴/۰۷/۲۰