پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

استفاده از اشعار با ذکر نام نویسنده بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه


افسوس به روزگاری که

دریای صداقتش

آواز موجی ست،

در گلوی گوش ماهی ها...




(شفیقه طهماسبی)




۲ نظر ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۷
شفیقه طهماسبی



گویا آخر دنیاست...

تکلیف فصلها با خودشان روشن نیست.

زمستان،

تابستان به پا کرده است!


با سراب سیب هایی
نشسته بر چشمهای آتشینِ
شب های بهمن


و بهار،
پاییز نشانِ شکوفه هایی
سرخ بر خاک نشسته!


دریغ از گل یخ،خوش خیال،

روزی که سر از خاک بر آرَد،

جای بهار،حسرت برف را

بر باد خواهد داد...


گویا آخر دنیاست و آدمک برفی،

شوخی خدا با آنان که

آمدن فصل ها را باور داشتند...!



(شفیقه طهماسبی)



۱ نظر ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۲۵
شفیقه طهماسبی





چهچهه ی شادی نبود!
درد داشت وقتی
دور گلش پرسه میزد و آواز سر می داد
بلبلِ دلشکسته...






(شفیقه طهماسبی)
۱ نظر ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۰۳
شفیقه طهماسبی


پنجره سالهاست

دل شسته از بارانی که

جز پاک کردن رد

بوسه ی نسیم را

نمی داند...




( شفیقه طهماسبی )
۰ نظر ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۲۲
شفیقه طهماسبی


نبض باران

تا زمانیکه آغوش زمین باز است

خواهد تپید...



(شفیقه طهماسبی) 



۰ نظر ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۹
شفیقه طهماسبی


امروز سرم
خلاصه ایست از
طوفان ها ، گردبادها و تندر های جهنده ی جهان...

با چتر و بارانی بیا...!




(شفیقه طهماسبی)

۰ نظر ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۵۵
شفیقه طهماسبی


فرو ریختی

از قلب قدیمی ترین تابلویی

که رد انگشتانت را طلا گرفته بود



افتادی... به همین سادگی...

هم از دل

هم از چشم؟!




(شفیقه طهماسبی)

- این شعر مخاطب خاص دارد -
۰ نظر ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۴۰
شفیقه طهماسبی



زخمی ام
مانند دود سفید جا مانده از هواپیما
در دل آسمان!





(شفیقه طهماسبی)
- این شعر مخاطب خاص دارد -
۰ نظر ۳۰ دی ۹۴ ، ۲۳:۴۷
شفیقه طهماسبی



در آغوش شیطان
بهاری را به بازی گرفت
که نه زمستان دیده بود و
نه تابستان...

با چشم های بسته
خیابان گردِ دیاری شد
که شاه راهش
نه به دریا
که صحرا می رسید...

افترا بر زلالی قطره هایی زد
که زاده ی آسمان بود...

نمی دانست
کلاغی که گورِ یارش را می کند
از تو آموخته بود قابیل بودن را...!





(شفیقه طهماسبی)
- این شعر مخاطب خاص دارد -
۰ نظر ۳۰ دی ۹۴ ، ۱۸:۳۸
شفیقه طهماسبی



یک باران فاصله بود
بین ما
وقتی عشق
از لبخندم تا نگاهت
پلی از رنگین کمان زد!
تو
به راه شیری زدی
و من
به جاده ی بی غبار ابرها...
در تبانی قلبهایی که
جز هلهله ی ستاره های خیس را
نمی دید...



(شفیقه طهماسبی)
بداهه ای ملهم از ترانه ی گل گلدون من کاری از آقای امیر فخرالدین



۰ نظر ۲۹ دی ۹۴ ، ۱۱:۱۹
شفیقه طهماسبی