پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

استفاده از اشعار با ذکر نام نویسنده بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

احوالم را نپرسیده

کف دستم را خوانده ای

یا فال نانوشته بر پیشانی ام را ؟


اینقدر دم نزن

از ثانیه هایی که مقصدشان

آخر خط است...


دیگر خسته ام!

از شعله های برآمده از قلب زمین

که عقدشان را در آسمان

با دود بسته اند...


بی خیال نان و نمک!

گذشت زمانی که

تن گندمزار را به نام داس

می لرزاندند ...


در روزگاری که ابرها

باردارِ سنگ اند

...

گنجشک ها نیز

گوشتخوار می شوند...!



(  شفیقه طهماسبی )

_ این اثر مخاطب خاص دارد و هیچگونه ارتباطی با محیط مجازی و دوستان ادیب و نویسندگان محترم آن ندارد! _

۰ نظر ۲۲ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۲
شفیقه طهماسبی



شب شانه هایم

شرح خاموشی شعله ای ست

بدون آتش زیر خاکستر !




(شفیقه طهماسبی)



۲ نظر ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۵
شفیقه طهماسبی




یکی باید باشد

که بیاید و

دستِ حرفهای دل شعر را بگیرد

روی نیمکت هایی که

با عطر غرور بنفشه ها پر شده

بنشاند

و با ساز باران برایش از آشتیِ زمین و آسمان بگوید...


کسی که بر سینه اش

عطر مریم ها سنجاق شده

و پاشنه ی کفش اش

آوازِ عاشقانه ی کوچه ها را بفهمد...


کسی باید باشد

که بیاید و قلم را در خاک قلمه

و برای همه ی عاشقانه های مچاله بر زمین

دعای شکوفه بخواند!



کسی باید باشد...



( شفیقه طهماسبی)
به امید ظهورش در جمعه های بی کسی...
۰ نظر ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۹
شفیقه طهماسبی





نفس های تو

فراخوانِ گلهای سرخ است

در آسمان عشق

کنارم باش

تا یک عمر بر سرم

پروانه ببارد...



(  شفیقه طهماسبی  )
۱ نظر ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۴۹
شفیقه طهماسبی



تو
زاییده ی کدامین فصلی؟


در نگاهت بهار می وزد
لب هایت خرماپزان تابستان
دست هایت بهانه ای برای شعر ریزانِ پاییزی
و پاهایت زمستانی که در راهِ ماندنِ کنارم،
یخ زده....


من و تو تقویمی هستیم
از همه ی فصل هایی که
قلبشان میان مُشتِ شعرهایم
می تپد...


(  شفیقه طهماسبی  )




۲ نظر ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۳۶
شفیقه طهماسبی



عموزنجیر باف
برای هر کسی نبافت...


می دانست زنجیر داران
در پشت کوه

و تنها می زیند...


بی پدرانی که کسی دستشان را نگرفت

و دلخوشی شان گلهای سرخی ست 
روییده در خاک پاک شعرها...


شعرهایی که

شبنم فروش نفس هایی اند
گرم اما خموش!


عمو زنجیر باف فقط
برای آنانی بافت که
در زندگی شان جای  "یک صدا"  خالی بود.



(  شفیقه طهماسبی  )

ملهم از پست بسیار زیبای  "عمو زنجیر باف" از وبلاگ دوست ارجمند و خوبم "رفیق خاموش"


۱ نظر ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۰
شفیقه طهماسبی





دلم

پرنده ی کوچکی ست

که پرواز زیر رنگین کمان مهرت را

دوست دارد

وقتی به رسم باران

سخن از عشق می گویی ...



( شفیقه طهماسبی )

۰ نظر ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۰
شفیقه طهماسبی



تمام سلول های احساسم
کجاوه ی سلطنت نگاهی ست
که به پلکی از غمش
یک عمر پیر می شوم!


(شفیقه طهماسبی )




۱ نظر ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۴
شفیقه طهماسبی



ستاره ای در آسمان
به نامم نیست جز...
ماه ی که جاذبه ی قلبش
دریای عشقم را به جوش می آورد...


(شفیقه طهماسبی)



۱ نظر ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۷
شفیقه طهماسبی

 

سیاه پوشِ بهانه ای ست دلم

از جنسِ سکوت نمناک بعد از رعد

تا سیر ببارد

برای آخرین بار...

 

 

 

(شفیقه طهماسبی)

 

 

۱ نظر ۱۴ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۴۰
شفیقه طهماسبی