پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

استفاده از اشعار با ذکر نام نویسنده بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه


عشق

گل سرخی ست در سیاره ای دور افتاده

تنها... !

با شازده کوچولویی که سفر نمی داند...




(شفیقه طهماسبی)



۱ نظر ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۵
شفیقه طهماسبی


عشق را به آب دادم نگه ام نکردی اما

قدر دلتنگیِ رز ها، قدحی شراب، دارم!



( شفیقه طهماسبی )


۲ نظر ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۱
شفیقه طهماسبی



بیا به عقب برگردیم
دست در دست هم شب را دوره،
و برای زمینی که قرار است
زیر اتفاقات نیافتاده پهن شود
رنگی نو بزنیم...




(شفیقه طهماسبی)
دلم روشن به فرداست...



۲ نظر ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۶
شفیقه طهماسبی


از همان ابتدا

باید دیوارها را بلند می ساختم

بدون پنجره!

تا نبینم که در فراق ماه

چگونه دسته دسته کلاغ های سیاه

دهان کج کرده اند برای ستاره ها...


اما این منم!

زنی که کف دستش

در سینه می تپد...

و کمترین هدیه اش

قلبی ست در چشمهایش...

به رنگ آسمان!

در خانه ای بدون دیوار !



دلنوشته ای به تاریخ دلتنگی هایم

(شفیقه طهماسبی)

۱ نظر ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۷
شفیقه طهماسبی


به من بگو

تو دست نشانده ی بارانی

یا شبنم فروش صبح،

که با آیه های خیسِ آسمان نسبت داری؟



از پای پنجره های سرایم
بوته بوته گل سرخ می روید
و پرده ها
ناز خماری نگاهت را می کشند...
وقتی کنارمی.



(شفیقه طهماسبی)
۲ نظر ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۰
شفیقه طهماسبی



خانه ی من همین است
که می بینی...

بدون نرده ،
با پنجره هایی بی پرده
لب هایی پر خنده
و قلبی از عشق آکنده

اما دلم که بگیرد...
دست دنیا را می گیرم و
در چند واژه چنان جا می دهم
که تمام دار و ندارش

پیراهنی باشد از شعر

به رنگ دردهایش...
و بعد
دوباره به همان خانه باز می گردم!

به خانه ای
پر از ترانه های سپید
و فرشی با طرح امید
چراغی فروزانتر از خورشید
و آشپزخانه ای با بوی عید!

خانه ی من همین است
که می بینی!


( شفیقه طهماسبی )

۲ نظر ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۳۷
شفیقه طهماسبی


مرا به نام ستاره ای بخوان

که در قلبم نشانده ای...



( شفیقه طهماسبی )


۳ نظر ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۶
شفیقه طهماسبی


۲ نظر ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۸
شفیقه طهماسبی



معادله ی یک مجهولی سختی ست
وقتی
دست در دست مُشتی شعر
نبودنت را
با هزاران منطقِ فیزیکی و ریاضی
تشریح می کنم و
بعد...
یک قطره اشک برابر می شود با
برهانِ خُلفِ باورهای من...




پی نوشت:
              جای خالی ات را هیچ بودنی پر نمی کند...


- پدرانه -
(  شفیقه طهماسبی )



 
۲ نظر ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۳
شفیقه طهماسبی


چشمهایت را باز کن!

رو به سوی آسمان نگاهت

در حال پروازم ...



(  شفیقه طهماسبی  )



۲ نظر ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۵۹
شفیقه طهماسبی