پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

استفاده از اشعار با ذکر نام نویسنده بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه




گندم های کف دستم
دام نیست!
بهانه ای ست برای
به زانو در آوردن کبوترهای دلتنگی ...


( شفیقه طهماسبی )





۳ نظر ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۲۸
شفیقه طهماسبی


برای از تو نوشتن
سرخی قلبم را میان واژه ها کاشته ام
چشمهایت را ببند
و با دل شعرهایم را بخوان!
تا ببینی
شقایق های روییده چقدر دلتنگ تو اند...




( شفیقه طهماسبی )


کانال اشعارم در تلگرام:
@shafigheh_tahmasebi


۳ نظر ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۰۶
شفیقه طهماسبی



بیا
برایم از آسمانی بگو
که در سینه ات می تپد
در این قحطی نفس،
هوایت برایم
جانی دوباره است...

 

( شفیقه طهماسبی )

کانال تلگرام:

@shafigheh_tahmasebi


۶ نظر ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۴۹
شفیقه طهماسبی



همین جایم !
کمی دور تر از رعدهای سرخ
با
دلی مبتلا به بارانی
به قامت آرزوهایم
که در باور هیچ رنگین کمانی نمی گنجد...


همبن جایم !
کنار سیارکی که
تو را درون جامِ یک گل سرخ نگه داشته
تا عطرِ مهربانیت،
آخرین جرعه باشد
برای نفس های تنگم...


همین جایم!
پریشان در آسمان،
که جاده ی ابرها را
برای سفر نمی یابد...





( شفیقه طهماسبی )




۲ نظر ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۴
شفیقه طهماسبی


قرار مان
رویاهای دم صبح!


دیدنت در خواب
تعبیر شیرینِ لبخندی ست
بر کامِ تلخِ شعر هایی که بلاتکلیف خاطراتت را
به وقت اذانِ بارانی ترین دلتنگی
از سر انگشتانم می چکاند...


- پدرانه -
( شفیقه طهماسبی )




۳ نظر ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۲۳
شفیقه طهماسبی



نه برگی زرد بود
و نه پرنده ای در سر
هوای کوچ داشت
چه می دانستم شهریور
همان پاییز است
که ناخوانده برای خواندن
فاتحه ی آرزوهایم آمده...

_ پدرانه _

( شفیقه طهماسبی )

۳ نظر ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۴۷
شفیقه طهماسبی


سوز نبودنت

در استخوان واژه هایم

تیر می کشد هنوز.................



_ پدرانه _

( شفیقه طهماسبی )


۲ نظر ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۱۹
شفیقه طهماسبی



چند فصل را یکجا
در چشمهایت جا داده ای ؟
که با تابستان نگاهت
و ریزش برگ برگ شاعرانگی من،
اینچنین پاییز به پا کرده ای...


(شفیقه طهماسبی)



۳ نظر ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۲۹
شفیقه طهماسبی


یخ شب

نه با صدای من باز می شود

و نه با لبخند هزاران ستاره...

باید سکوتِ شب را پذیرفت

و آری گفت به رهاییِ حسی که

گرم است...

در آغوشِ یخِ شب!



( شفیقه طهماسبی  )


۲ نظر ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۴۱
شفیقه طهماسبی

آهنگی بسیار نفیس و زیبا با اجرای هنرمندانه ی خواننده ی ترک خانم بولنت ارزوی که یکی از شاهکارهای موسیقی ترکیه است.

امیدوارم دوستان نیز از شنیدن آن لذن ببرند.

 

 

Ayrılmak çözümse senin için

Bırak git beni hiç düşünme


اگر به نظرت جدایی راه حل مشکل ماست
مرا رها کن و برو ، اصلا به من فکر نکن


Sileceksen mazimizi bir çırpıda
Bir daha bana dönme


وقتی گذشته را در چشم بر هم زدنی پاک می کنی،
بار دیگر سراغم نیا!


Yüzünü göremem
Sesini duyamam
Bu ayrılığa boş yere ağlayamam

تو را نمی توانم ببینم
صدایت را نمی توانم بشنوم
بیهوده برای این جدایی اشک نمی ریزم


Tekrar hayatıma girme
Sana yandığımı bilme
.Sakın bir daha bana geri dönme


دوباره وارد زندگی ام نشو
سوختنم به پایت را نبین!
دیگر هیچ وقت سراغ من نیا!


Bülent Ersoy

 

ترجمه از شفیقه طهماسبی

 

 

 

 

 

 

۳ نظر ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۴
شفیقه طهماسبی