زمستانزنی ست با دستهای بارانیو چشمهایی که به جای همه ی دهان های دنیا حرف برای گفتن داردزمستان،زنی ست که لب هایش سرچشمه ی همه ی سکوتِ های سردِ دنیاست!
(شفیقه طهماسبی)@shafigheh_tahmasebi
همه ی گل های سرخ دنیا می دانندکه راز عشق ماهمان بارانی ست که سالهاست از چشم های قلمم می بارد تا دفترم همیشه معطر به بوی پاییز باشد..._از مجموعه ی هاله ی طلوع(شفیقه طهماسبی)
سالهاست
نیمه نیمه نفس می کشم
تا برای دوست داشتنت
جای بیشتری در سینه داشته باشم...
(شفیقه طهماسبی )
کاش "نیاز"واژه ای تعریف نشده باقی می ماندتا بتوان "دوست داشتن" ها را باور کرد...
_از مجموعه آثار عمومی
(شفیقه طهماسبی)
بودنتبه شیرینیِ پایانِ قصه ها بودامان از روزهای نبودنت!همانقدر که جای تو خالی ستذهن من پر است از کلاغ هایی کهبه مقصد نمی رسند
- از مجموعه ی خاطرات شبنم گرفته
( شفیقه طهماسبی)
هنگام رفتن حواست بود؟که لهجه ی نگاهت را در نگاهمو برشی از احساست را در قلبمجا گذاشته ای...
(از مجموعه ی خاطرات شبنم گرفته)
آدم برفیاز فراموشیِ دستهایی که او را ساختاز بی مهری آب شد...خورشید بهانه بود!(از مجموعه ی پنجره ی خیس)
یادت
قهوه ی تلخی ست
که خواب از سر زندگی ام می پراند...
_از مجموعه ی خاطرات شبنم گرفته
مادر یعنی
بوسه ی دست هایی خسته
بر پریشانی موی احساسِ فرزند!
مرهمِ یک نگاه مهربان
بر زخمِ تنهایی کودک
عشق
دنیا یک طرف، او یک طرف!
سلامتی و مهر همه ی مادران پاینده
و روح مادران درگذشته آرام