آسمان نعره کشان
زمین، خشک و غبار آلود
در انتظار بارش!
برف،
تگرگ
سنگ
یا سیل...
چه فرقی می کند
وقتی همه نام دیگر بارانند!
و صورت سیلی خورِ خاک
رو به ابرها گشوده...
خدایا!
زمان را نگه دار!
نه... به عقب برگردان
تا آنجا که زمینی پیدا نباشد و
چشم تا چشم
آب!
می خواهم دل به دریا زنم
دست در گردش آب برده
و رعد های آسمانم را
پیش از تولد
در قعر اقیانوسها خاموش کنم!
دلم
یک وجب زمین خالی می خواهد
تا شقایقی بکارم برای زندگی...
( شفیقه طهماسبی )
بند پایانی ملهم از شعر سهراب سپهری
"تا شقایق هست، زندگی باید کرد"