پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

استفاده از اشعار با ذکر نام نویسنده بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه


با قلبی که
در سینه ی هزاران گل سرخ می تپد
روز را آغاز کن
تا مثل بوسه ای در کُنج عشق
تمام روز را
در دوست داشتنت محو شوم...

(شفیقه طهماسبی )


کانال اشعارم:

@shafigheh_tahmasebi

۱ نظر ۱۶ آبان ۹۵ ، ۰۷:۰۹
شفیقه طهماسبی



رویاهای آویخته از دیوار
ابری ست
بی خیال باریدن!



( شفیقه طهماسبی )

کانال اشعار:  @shafigheh_tahmasebi

۱ نظر ۳۰ مهر ۹۵ ، ۲۰:۳۵
شفیقه طهماسبی


در شب های شعر من
هراسِ تاریکی نیست...

آبراهی که مرا

به سرچشمه ای سپید می خواند
آیینه ای ست پر از میلیونها ستاره!



( شفیقه طهماسبی )

کانال اشعارم: @shafigheh_tahmasebi

۱ نظر ۲۹ مهر ۹۵ ، ۰۹:۰۳
شفیقه طهماسبی

 

وقتی از ردپای کسی

بهشت نمی روید

مهربانیم را گِل می گیرم

و لابلای واژه های چراغ به دست

به دنبال محبت های گم شده می گردم...


به امید روزی که فریاد

مثل امروز در برابر سکوت

سر فرود نیاورد!


( شفیقه طهماسبی )

کانال اشعارم:  @shafigheh_tahmasebi


۲ نظر ۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۶:۳۱
شفیقه طهماسبی


سکوت ساحل
حزین ترین ترانه ی طبیعت است...

وقتی سیلی های سرد دریا
بهانه ای می شود
برای پاک کردن رد پاهایی که
عاشقانه بر قلبش حک شده است

موج موج آلزایمر می گیرد و
لبِ ساحل، مُهر به سکوت!


اینک تو بگو
کدامیک عاشق ترند
ساحل یا...
دریا؟



( شفیقه طهماسبی )

کانال اشعار بنده : @shafigheh_tahmasebi

۱ نظر ۲۲ مهر ۹۵ ، ۱۸:۳۳
شفیقه طهماسبی


یا حسین

نذر تو بود

سایبانی امن برای

ضمانتِ لبخند و زندگی سبز!

اما نگفته بودی

با رفتنت زندگی دچار بیماری فصل ها خواهد شد

و پاییز با عمر نوح

هر لحظه را تعقیب!

و یا حسین،

آبی بر زردی آتش درونم!




( شفیقه طهماسبی )
ایام سوگواری تاسوعای حسینی بر همه ی دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت باد.


۰ نظر ۲۰ مهر ۹۵ ، ۰۹:۵۲
شفیقه طهماسبی


چند سال زندگی کرده ایم؟


شاید یک سال و حتی کمتر...!

اگر به این باور رسیده باشیم که زندگی، همان چند ثانیه ی لذت بخشی بوده که به مهر بهم نگریسته ایم...

همان لبخند کوتاهی بوده که در برابر خطاهای هم زده و گذشت کرده ایم...

همان دستی بوده که با عشق فشرده ایم...

و همان دوستت دارم های بی ریایی بوده که نه از روی نیاز! بلکه از شدت اشتیاق به هم گفته ایم...

آنگاه دنیا، همان بهشت موعود می شد!


چه زیباست دریافتن این لحظه های کوتاهِ شکرگون!

چه زیباست "زندگی کردن" برای سالیان سال...

فراموش نکنیم انسان، فرشته ای ست که بال هایش در بهشت جا مانده!

از ذاتِ پاکمان دور نگردیم!

آمین...



( شفیقه طهماسبی )

۰ نظر ۱۸ مهر ۹۵ ، ۲۲:۱۸
شفیقه طهماسبی



زود است...

آماده ی رفتن نیستم!

هنوز هزاران حرفِ شعر نشده

بر دوش قلمم سنگینی می کند

صدها راه نرفته پیش رو ،

لبخندهای فراوانی پشت لبهایم خشک،

و دوستت دارم های ناگفته ی زیادی که

از تُنگِ تَنگِ دلم بیرون افتاده اند!


تا خاک فاصله ای نیست اما

فریادهای سپیدم از زمین دورند

و عاشقانه هایم وِردِ زبان قطره های باران!


سی و نه سال گذشت!

نه کودکی در درونم مُرده است

و نه نشانی از بذر پیری در مزرعه ی احساسم!

تنها

خسته ام از بارِ خاطرات سی و نه ساله ای که

بوی نا می دهند.


برای رفتن زود است!

و فرصت اندک!
...


باید برای سامان دادن به گیسوی آشفته ی روزگار
و انجام کارهای در راه مانده
آستین بالا بزنم.

حتی اگر
فصل کوچ نزدیک باشد!




( شفیقه طهماسبی )

کانال اشعارم :  @shafigheh_tahmasebi

( شفیقه طهماسبی )




۰ نظر ۱۷ مهر ۹۵ ، ۰۷:۵۴
شفیقه طهماسبی


مگر می شود که تو باشی و

باران ببارد و

من، قلم در دست

پشت این پنجره ی خیس نشسته باشم و

دور سر واژه های عاشق نگردم و

آنها را به تسبیح شعر نکشم؟


آرامش نگاه تو یعنی

طغیان شعرهای من

وقتی سجده گاه قلبهایمان

محراب عشق است!


( شفیقه طهماسبی )

کانال تلگرام:  @shafigheh_tahmasebi

۲ نظر ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۷:۲۲
شفیقه طهماسبی


آیینه را شکست
و دل میان هر تکه اش
درد شد...


( شفیقه طهماسبی )


۱ نظر ۱۴ مهر ۹۵ ، ۱۶:۳۴
شفیقه طهماسبی