پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

به قلم شفیقه طهماسبی

پنجره ی خیس

استفاده از اشعار با ذکر نام نویسنده بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

فقط تو میتوانی

ریشه ی پاهای فراری ام را

در خاک بکاری.


مگر نمی دانی که

یک جرعه از نگاه گوارای واژه هایت را

بر دهان خشک شده ی شعرهایم

به تشنگی نشسته ام.


جاری شو

و تا قلبم رخنه کن...

من و تو الفبای خاکیِ این سرزمین را

خوب میشناسیم.




(شفیقه طهماسبی)

۱ نظر ۳۰ مهر ۹۴ ، ۲۱:۰۴
شفیقه طهماسبی

کسی تنگ کوچک را

در ساحل رها کرد...

که تنهایی
تصمیم باشد نه تقدیر!

تا دریا راهی نیست

ای که هر روز با گامهایی لرزان
در ساحل قدم می زنی و
و هنگام غروب
جز نزدیک شدن شب،
چیزی نمی بینی

نگاه تو
کمرشکنِ این زندان بلوری ست

ماهی سرخ کوچک را دریاب!
و با سنگ عشق،
او را
به قلب دریا بسپار...



(شفیقه طهماسبی)
۰ نظر ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۷
شفیقه طهماسبی

نه برگی زرد بود

و نه پرنده ای در سر هوای کوچ داشت

چه می دانستم شهریور

همان پاییز است که ناخوانده

برای خواندنِ فاتحه ی آرزوهایم آمده...


(شفیقه طهماسبی)

۰ نظر ۲۲ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۴
شفیقه طهماسبی

بی تو

نه بهار بهار است و

نه دهان زندگی به خنده ای گشوده


با لب هایی که ناز لبخندش

قهقهه ای ست به ریش اشک ها

ایستاده ام...

به تماشای دل پُر ابرهایی که

گوششان به العطش هیچ زمینی

بدهکار نیست


ایستاده ام

به نوازش سکسکه ی قلبهایی که

جنازه ی شعرهای مرا

رو به یک رختخواب خاکی

زیر قدمهای باد

هل میدهند...


قسم به نایی خسته

که بر پلک هایم لمیده

آسمان و زمین را آشتی خواهم داد

کافیست بغض محال تو

از مردمک بهاری ام

به قطره ای بودن

ببارد!


(شفیقه طهماسبی)

۰ نظر ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۳
شفیقه طهماسبی
می آیی و کنارم می نشینی و
نگاهت،
چوب رختی واژه های آویخته از اندیشه ام می شود...
و صدایت،
غزلی در همهمه ی بودن و نبودنِ یک شعر...


برخیز...
در این هنگامه ی آواز
دستم را بگیر تا
نوای مرغ شبِ روزهای تاریک را
همصدا، چشم در چشم هم بخوانیم!




(شفیقه طهماسبی)



۰ نظر ۱۶ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۰
شفیقه طهماسبی

همیشه کنارم باش!


تا شمس حضورت

از واژه های بی زبانم

دیوانی از غزل بسازد...



(شفیقه طهماسبی)

۰ نظر ۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۲:۲۹
شفیقه طهماسبی



تا زمانیکه خالِ عشقت
در فالم نقشِ جمال می زند
دست اقبال را رو خواهم کرد
تا در گرماگرم شالِ خیالت،
به وصال بوسه برسم ...



(شفیقه طهماسبی)


۰ نظر ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۱:۰۳
شفیقه طهماسبی



شن ها را نشمار
ساعت آمدن تو
به وقتِ باران است...



( شفیقه طهماسبی )

۰ نظر ۱۱ مهر ۹۴ ، ۲۰:۰۶
شفیقه طهماسبی

زندگی این روزهای من

خلاصه شده در

مرور روزانه ی شهدواژه های تو




( شفیقه طهماسبی )
تقدیم به نیلوفر بانوی گرامی ام
۰ نظر ۱۰ مهر ۹۴ ، ۲۰:۵۱
شفیقه طهماسبی



شکسته می خواند

نماز آوازش را

قناری شکسته بال...



(شفیقه طهماسبی)

۰ نظر ۰۹ مهر ۹۴ ، ۰۶:۴۹
شفیقه طهماسبی